سکوت

تا اگر روزگار آب ات کرد،روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود سنگ نباش . . . تا اگر زمانه خردات کرد تیپاخورده ی هر بی سر و پایی بشوی!!!!
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:30 توسط اسما|

گاهی با یک قطره لیوانی لبریز می شود،گاهی با یک کلام قلبی آسوده و آرام می گردد، گاهی با یک کلمه یک انسان نابود می شود، گاهی با یک بی مهری دلی می شکند،مراقب بعضی یک ها باشیم ... در حالی که ناچیزند،همه چیزند....
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 11:11 توسط اسما|

کار من نیست کار دل است دلم جایی میان نفس هایت گیر کرده است
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 11:10 توسط اسما|

گاهی در انجماد نگاه های سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ می شود.
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 11:8 توسط اسما|

کسی که معشوقش را محدود و در بند و اسیر می خواهد،طلایی را در اختیار دارد که عیارش شک دارد.
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 11:6 توسط اسما|

شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر،شخصیت من چیزیه که من هستم ،اما برخورد من بستگی داره به اینکه "تو"کی باشی...
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 11:3 توسط اسما|

نگو من فقط همین یه گناه رو انجام میدم،آلودگی آلودگی میاره... تمام کوچه های گناه به هم راه دارند! تو هر کوچه ای هستی مراقب خودت باش!
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 10:55 توسط اسما|

اگر طلب دشمن هستی خود را از دوستانت برتر بدان ولی اگر دوست می خواهی بگذار دوستانت خود را از تو برتر بدانند(دیل کارنگی)
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 10:49 توسط اسما|

کلمه کوتاهیه.اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی! تو این کلمه شش حرفی ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد! تنهایی ....چشم به راه بودن... غم...غصه....نا امیدی....شکنجه روحی....افسردگی....سرخوردگی.... پشیمونی....بی خبری...دلواپسی!
نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:34 توسط اسما|

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:16 توسط اسما|

نوشته شده در یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:22 توسط اسما|

به یک لحظه دو صدعشق پذیرد باید که چنین قلبی ز اندوه بمیردبی عشق و محبت نتوان زیست ولیکن یک قلب چگونه دو محبت بپذیرد
نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:47 توسط اسما|

نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:45 توسط اسما|

در نبود بال و پرهایی که رسم پروازند ... سقوط تکراری است ! آی پرنده مهربان ! برای حرمت پرواز ؛ حتی اگر می توانی... آسمانت را عوض کن ! اگرچه بوی خستگی بال هایت به مشام می رسد ؛ امّا... پیام دلنشین پروازت چشم را میخکوب آسمان کرده است !
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:20 توسط اسما|

پروردگارا! ... تنها ياد توست که بر اوج تنهايی و بی کسی در اين شهر مونس و تکيه گاهم می شود،تنها ياد توست که روح آشفته و پريشان مرا به ساحل اميدواری می رساند...... هر گاه از غم ها دلم به درد می آيد،هر گاه زخم ها و کنايه ها ، طعنه ها و رنجش ها باعث فاصله گرفتن من از اطرافيان و دوستان می شود،فقط تو می مانی تا در پناهت آرام بگيرم...... آنگاه که با تو درد دل می کنم ، آرام می شم و احساس سبکی بند بند وجودم را پر می کند، بنابراين آسوده خاطر آب شدن غم ها را با نظاره می نشينم........
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:47 توسط اسما|

نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:17 توسط اسما|

آس زندگی سینه چاک.خدایا یه بربه این زندگیمون بزن شاید دو تا حکم افتاد دستمون تا هرکس و نا کسی آسشو به رخ ما نکشه.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:14 توسط اسما|

من بودم تو یک عالمه حرف و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:11 توسط اسما|

گفتی که روزگارم به کام است چرا اینگونه ساز رنجورمیزند؟گفتم این ساز نیست صدای دل است که از نبودنت چنین شور می زند
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:8 توسط اسما|

با ساعت روی دیوار چه کرده ای؟چه کرده ای که امشب تمام نمی شود گوش کن دیوارهاصدای تو را تقلید می کنند.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:6 توسط اسما|

من چشمهایم را بستم و تو قایم شدی من هنوز روزها را میشمارم و تو پیدا نمی شوی یا من بازی را بلد نیستم یا تو جر زدی.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:2 توسط اسما|

دختر با ظاهری ساده و نه مذهبی در حال عبورکردن از خیابان بود پسری از پیاده رو داد زدسیبییییلو چطوری؟دخترکاملاخونسرد تبسمی کردوجواب داد وقتی تو زیزابرو برمی داری من سیبیل میزارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشد پسرسرخ شد و چیزی نگفت.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط اسما|

تا زنده است بایدبه فریادش رسید ورنه برسنگ مزارش آب پاشیدن چه سود بگذاریدتا با اولین طلوع خورشید آب گرددو بجای یار برایم بگرید...عشق خطای فاحش یک فرددر تمایز یک آدم معمولی از بقیه آدم های معمولی است. دراتوبان زندگی وقتی تابلوی وجودتورامی بینم ازسرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم.اگرکسی تو را آن طورکه میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تورابا تمام وجودش دوست ندارد منتظرکسی باش که حتی اگردرساده ترین لباس بودی حاضر باشدتورابا همه دنیانشان دهدوبگوید:این دنیای من است.
نوشته شده در پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:42 توسط اسما|

طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتندکه امشب تا سحراین عاشق دل خسته میمیرد زهرجابگذردتابوت من غوغا به پا خیزد چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد.
نوشته شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:48 توسط اسما|

نوشته شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 16:39 توسط اسما|

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته -نبودنت فاجعه بودنت امنیته تو از کدوم سرزمین ؟ تو از کدوم هوائی ؟ که از قبیله من یه آسمون جدائی ؟ اهل هر جا که باشی قاصد شکفتنی - توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی پاکی آبی یا ابر ؟ نه خدایا شبنمی قد آغوش منی نه زیادی نه کمی منو با خودت ببر ای تو تکیه گاه من - خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن منو با خودت ببیر من به رفتن قانعم - خواستنی هر چی که هست تو بخوای من قانعم ای بوی تو گرفته تن پوش کهنه من چه خوبه با تو رفتن ... رفتن .... همیشه رفتن ..... چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن همقدم جاده ها شدن . تن به سفر سپردن چی میشد شعر سفر بیت آخری نداشت ؟ عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت ؟ آخر شعر سفر آخر عمر منه - لحظه ی مردن من لحظه ی رسیدنه منو با خودت ببیر ای تو تکیه گاه من خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن منو با خودت ببر.............منو با خودت ببر................
نوشته شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:37 توسط اسما|

نوشته شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:52 توسط اسما|

نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:53 توسط اسما|

نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:48 توسط اسما|

تجربه ی زندگی زیبا به من نشون دادکه این روزا آدم بودن دیگه جواب نمیده.سنگ باش... انقدر خودتو محکم نگه دار که همرو با ضربه هات خورد کنی؟ نه اینکه بعضیا با پای لنگشون تو رو له کنن.
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:41 توسط اسما|

اما چشمانم مهرشده بود دیدم کنارم اما لبهایم خنده شده بود دیدم در خودم اما وجودم غرق شده بود و ... حالا شدم مثالی برای خودم!!!!!!!!!
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:37 توسط اسما|

برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاداست...
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط اسما|

میگن سر بی گناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره ولی تا حالا کسی به این فکر نکرده که رفتن تاپای دار برای بی گناه از صدبار مرگ بدتره.
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:32 توسط اسما|

حرفها صف میکشند...درست مثل نت های موسیقی نمی دانم چرا ساز من انقدر نت سکوت دارد.
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:30 توسط اسما|

تمام مشکلات از روزی شروع می شوند که هدف هاتو به خاطریک کلمه دوربریزی و اون کلمه اینه:سخته!
نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:37 توسط اسما|


آخرين مطالب
» فاصله
» . . .
» لیاقت
» یا ستار

Design By : Pichak